ابن ساسان (ساسان سوم) به روایت فردوسی در شاهنامه، فرزند ساسان بن بهمن بن اسفندیار است، فردوسی گوید: چون بهمن همای را ولیعهد خود ساخت ساسان دلتنگ شد و به نیشاپور رفت و زنی از بزرگان بخواست و او را فرزندی آمد که: پدر نام ساسانش کرد آن زمان مر او را بزودی سرآمد زمان چو کودک ز خردی بمردی رسید در آن خانه جز بینوائی ندید ز شاه نشاپور بستد گله که بودی به کوه و بهامون یله همی بود یک چند چوپان شاه به کوه و بیابانش آرامگاه، (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1756)
ابن ساسان (ساسان سوم) به روایت فردوسی در شاهنامه، فرزند ساسان بن بهمن بن اسفندیار است، فردوسی گوید: چون بهمن همای را ولیعهد خود ساخت ساسان دلتنگ شد و به نیشاپور رفت و زنی از بزرگان بخواست و او را فرزندی آمد که: پدر نام ساسانش کرد آن زمان مر او را بزودی سرآمد زمان چو کودک ز خردی بمردی رسید در آن خانه جز بینوائی ندید ز شاه نشاپور بستد گله که بودی به کوه و بهامون یله همی بود یک چند چوپان شاه به کوه و بیابانش آرامگاه، (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1756)
سه تن از وزرای دربار عباسی باین عنوان مشهورند: 1- ابوالحسن عبیدالله بن یحیی بن خاقان، او از سال 236 تا 245 ه. ق. وزارت خلیفه متوکل علی الله داشته و بار دیگر از 256 تا 263 وزیر معتمد بوده و در سال اخیر درگذشته است. 2- ابوعلی محمد فرزند عبیدالله مذکور، او از زمان فوت پدر متصدی مناصب مهمه گشت و عاقبت در سال 299 بوزارت رسید. و با اینکه مقتدر خلیفه را بدو اقبال و میلی نبوده بواسطۀ نفوذ یکی از زنان حرم در مقام خود باقی مانده است تا 301 که این مقام به علی بن عیسی بن جراح واگذارشده. وفات او312 است. 3- ابوالقاسم عبدالله فرزند محمد مذکور، در سال 312 وزیر شد و یک سال و نیم در این مقام ببود لیکن بعلت مخالفت نصر قشوری رئیس حجّاب معزول و محبوس و اموال او مصادره گشت و314 درگذشت
سه تن از وزرای دربار عباسی باین عنوان مشهورند: 1- ابوالحسن عبیدالله بن یحیی بن خاقان، او از سال 236 تا 245 هَ. ق. وزارت خلیفه متوکل علی الله داشته و بار دیگر از 256 تا 263 وزیر معتمد بوده و در سال اخیر درگذشته است. 2- ابوعلی محمد فرزند عبیدالله مذکور، او از زمان فوت پدر متصدی مناصب مهمه گشت و عاقبت در سال 299 بوزارت رسید. و با اینکه مقتدر خلیفه را بدو اقبال و میلی نبوده بواسطۀ نفوذ یکی از زنان حرم در مقام خود باقی مانده است تا 301 که این مقام به علی بن عیسی بن جراح واگذارشده. وفات او312 است. 3- ابوالقاسم عبدالله فرزند محمد مذکور، در سال 312 وزیر شد و یک سال و نیم در این مقام ببود لیکن بعلت مخالفت نصر قشوری رئیس حُجّاب معزول و محبوس و اموال او مصادره گشت و314 درگذشت
غرس الدین خلیل بن شاهین طاهری (813-872 ه. ق.). او راست: کتاب زبده کشف الممالک و بیان الطرق و المسالک و این کتاب در پاریس به طبع رسیده. وی چندی حاکم اسکندریه و درسال 840 امیرحاج بوده و نیز مناصب دیگر داشته است
غرس الدین خلیل بن شاهین طاهری (813-872 هَ. ق.). او راست: کتاب زبده کشف الممالک و بیان الطرق و المسالک و این کتاب در پاریس به طبع رسیده. وی چندی حاکم اسکندریه و درسال 840 امیرحاج بوده و نیز مناصب دیگر داشته است
موفق الدین ابونصر اسعد بن ابی الفاتح الیاس بن جرجیس. پدر او طبیبی نصرانی بود که برای کسب مقدمات طب به یونان شد وپس از آن به بغداد تکمیل صناعت خود کرد و در دمشق اقامت جست و تا پایان عمر شغل طبابت ورزید. ابن مطران به دمشق بزاد و نزد مهذب الدین بن النقاش دانش طب آموخت و سپس بخدمت سلطان صلاح الدین ایوبی پیوست و از عطایای سلطان مالی وافر اندوخت و با جاه و جلالی عظیم همه عمر بزیست و در سال 587 یا 585 ه. ق. هم به دمشق درگذشت. موفق الدین نخست دین ترسائی داشت. در آخر مسلمانی گزید و ظاهراً او را در بیمارستان نوری منصبی بود، چه در شرح بزل بیماری مستسقی (که ابن حمدان جرائحی بدین بیمارستان انجام کرد) می آید که ابن مطران مواظب قرعات نبض بیمار بود. ابن مطران در طب شاگردان بسیار داشت از جمله موفق الدین عبدالعزیز و ابن دخوار. و او را دو برادر بود که نیز شغل طبابت داشتند. ابن مطران را شوق و عشقی بسیار بکتاب می بود و کتب خانه ای بزرگ داشت و سه تن پیوسته برای او نسخت کتاب می کردند. وی را تألیف بسیار است، از جمله، کتابی در ادویۀ مفرده و کتابی به نام المقالهالنجمیه در حفظ الصحه. و کتابی موسوم به بستان الاطباء مشتمل بر نوادر خوانده ها و دیده های او
موفق الدین ابونصر اسعد بن ابی الفاتح الیاس بن جرجیس. پدر او طبیبی نصرانی بود که برای کسب مقدمات طب به یونان شد وپس از آن به بغداد تکمیل صناعت خود کرد و در دمشق اقامت جست و تا پایان عمر شغل طبابت ورزید. ابن مطران به دمشق بزاد و نزد مهذب الدین بن النقاش دانش طب آموخت و سپس بخدمت سلطان صلاح الدین ایوبی پیوست و از عطایای سلطان مالی وافر اندوخت و با جاه و جلالی عظیم همه عمر بزیست و در سال 587 یا 585 هَ. ق. هم به دمشق درگذشت. موفق الدین نخست دین ترسائی داشت. در آخر مسلمانی گزید و ظاهراً او را در بیمارستان نوری منصبی بود، چه در شرح بزِل بیماری مُستسقی (که ابن حمدان جرائحی بدین بیمارستان انجام کرد) می آید که ابن مطران مواظب قرعات نبض بیمار بود. ابن مطران در طب شاگردان بسیار داشت از جمله موفق الدین عبدالعزیز و ابن دخوار. و او را دو برادر بود که نیز شغل طبابت داشتند. ابن مطران را شوق و عشقی بسیار بکتاب می بود و کتب خانه ای بزرگ داشت و سه تن پیوسته برای او نسخت کتاب می کردند. وی را تألیف بسیار است، از جمله، کتابی در ادویۀ مفرده و کتابی به نام المقالهالنجمیه در حفظ الصحه. و کتابی موسوم به بستان الاطباء مشتمل بر نوادر خوانده ها و دیده های او
تابعی است معروف به مشکان حمّال. مفهوم تابعی در میان مسلمانان به کسانی اطلاق می شود که در زمان حیات پیامبر (ص) زنده بودند، اما موفق به ملاقات او نشدند و به جای آن با صحابه دیدار کردند. تابعین یکی از پایه های مهم در علم حدیث و تفسیر قرآن هستند. به واسطه آنان، سنت پیامبر و سخنان صحابه به نسل های بعدی منتقل شد. تابعین دارای طبقات مختلفی هستند که هر کدام نقش خاصی در تاریخ اسلام ایفا کرده اند.
تابعی است معروف به مشکان حمّال. مفهوم تابعی در میان مسلمانان به کسانی اطلاق می شود که در زمان حیات پیامبر (ص) زنده بودند، اما موفق به ملاقات او نشدند و به جای آن با صحابه دیدار کردند. تابعین یکی از پایه های مهم در علم حدیث و تفسیر قرآن هستند. به واسطه آنان، سنت پیامبر و سخنان صحابه به نسل های بعدی منتقل شد. تابعین دارای طبقات مختلفی هستند که هر کدام نقش خاصی در تاریخ اسلام ایفا کرده اند.
نام طبیبی بزرگ و مترجم و ناقل از کتب هند. او از اطبای بیمارستان برامکه بوده است. (لکلرک). ظاهراً مراد ابن دهن است که ابن الندیم ترجمه او را در الفهرست آورده است. رجوع به ابن دهن شود
نام طبیبی بزرگ و مترجم و ناقل از کتب هند. او از اطبای بیمارستان برامکه بوده است. (لکلرک). ظاهراً مراد ابن دُهن است که ابن الندیم ترجمه او را در الفهرست آورده است. رجوع به ابن دهن شود